loading...
اس ام اس . سرگرمی . طنز
hamid h-a بازدید : 207 دوشنبه 1391/07/03 نظرات (0)
بدون زشتی، زیبایی معنی نداره
بدون نفهمی، فرزانگی معنی نداره
میبینی؟ دنیا به تو احتیاج داره !



م بچه بـغلش باشه هم کیفش هم ساک بچه...
اونوقت شوهرش عینه دسته جارو کنارش راه بره...



نامه تکان دهنده بروسلی به همسرش !.
.
.

喜喜阿米爾·侯賽因·阿米爾·拉扎·哈桑喜喜阿米爾·侯賽因·阿米爾·拉扎·哈桑·薩賈德薩賈德西奈半喜喜阿米爾·侯賽因·阿米爾·拉扎·哈桑·喜喜阿米 爾·侯賽因·阿米爾·拉扎·哈桑·薩賈德薩賈德西奈半島薩賈喜喜阿米爾·侯賽因·阿米爾·拉扎·哈桑·薩賈德薩賈德西奈半島德
薩喜喜阿米爾·侯賽因·阿米爾·拉扎·哈桑·薩賈德薩賈德西奈半島賈德西奈半島島·薩賈德薩賈德西奈半島
منم خیلی ناراحت شدم …..
 شما چی؟؟؟




حیف نون بچش بعد عید فطر به دنیا میاد...
اسم بچشو میزاره پس فطرت...



دوستم نه تنها گوشي شو عوض كرد و آندرويدي خريد بلكه يك تبلت هم گرفت.منم هنوز دارم سيستم عامل سمبينمو هك ميكنم!!
والا!!



مت دیگه برای سر خسته من جانداره.خب گدا برو یه اتومو برام بخردیگه!!!



آقا گرگه میره دم در خونه شنگول ومنگول میگه:منم.منم مادرتون.شنگول ومنگول از پشت آیفون میگن:بابا.بابا.یه خانمو اومده با تو کار داره!!!



آقا گرگه میره دم خونه شنگول ومنگول میگه منم منم مادرتون. شنگولو منگول میگن.داغ دلمونو تازه کردی مادرما چندسال پیش فوت کرده....



لقمان را گفتند پارک دوبل از که آموختی ؟؟؟
گفت از بانوان …


باید اعتراف کنم معنایی که ایکن زرد رنگ فایل های mkv از کیفیت در روانم تداعی میکنه رو در تلویزیون های 3D 70 اینچ نیافتم !


له هر روز بهم اس میده.فکر کنم چند وقت دیگه میگه بیا اس بازی کنیم.



ﺿﺮﺑﻪ ﺭﻭﺣﯽﺍﯼ ﮐﻪ ﯾﺨﭽﺎﻝ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﻤﻦ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻋﺸﻖ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺟﻮﻭﻧﯿﻢ ﻧﺘﻮﻧﺴﺖ ﻭﺍﺭﺩ ﮐﻨﻪ


یکی از آرزوهام اینه که خواننده نشم ؛ این روزا خواننده نشدن خیلی سخته…


امیدوارم هیچ مسلمونی مجبور نشه توی توالتی که بو میده مسواک بزنه….



تای پا رو نیش میزنه مجرم نیست ، بیماره !!




اینایی که میگن شبا نباید چیزی خورد غلط اضافی میکنن ؛ اگه نباید ، پس یخچال چرا چراغ داره ؟؟؟




من آخرشم نفهمیدم فلسفه ش چیه که تو همه ی عروسی ها یه نفر با شلوار لی و تی شرت قرمز هست که از همه هم بیشتر میرقصه !؟!؟!.



یه بار هم با بابام دعوام شد ولی چون امکانات نداشتم نتونستم خواننده بشم بیخیال شدم آشتی کردم …





آدم باید یه یخچال بقل تختش داشته باشه هر نیم ساعت یه بار یه بالش ازتوش در بیاره قبلیو بذاره تو …



دیروز رفتیم کلاه قرمزی ! ۹ نفر بودیم و ۸ نفرمون برای همراهی یه پسر ۱۱ ساله رفته بودیم ؛ در طول فیلم اون عادی نگاه میکردو ما میخندیدیم …





اعتراف میکنم هنوزم برای سنجش دمای چایی از انگشت اشاره ام استفاده میکنم ! و در ضمن تا تمامی فنجان ها رو تست نکنم و مطمئن نشم که همشون داغ هستن عمرا واسه مهمونا نمی برم …





درا رو بستم روش تا احساسه آرامش کنم ، اما لامصب از پنجره میاد …





اون گوشه از قلبم که مال هیچکس نیست : بیست تومن پیش ، ماهیانه چهارصد و پنجاه هزار تومن اجاره …





خواهر زادم دو سالشه ، خواهرم بهش میگه تو دماغت جوجو رفته بذار درش بیارم ؛ برگشته میگه : بذار اون تو باشه جیک جیک کنه ….



اینکه بالش نباید خنکیِ خودشو از دست بده به کنار ، حجمش هم نباید بخوابه …
همچنان چشم امیدمان به دانشمندان است !





اینایى که میگن یه تار موت رو به دنیا نمیدم ، حرف مفت میزنن …
موقعیتش پیش بیاد کل هیکلتو به یه کیلو پوست پیاز یا به ته دیگ ماکارانی میفروشن !





چیز چیست ؟
کلمه ایست شگفت انگیز در زبان فارسی که میتواند جایگزین تمـــام کلمات دیگر شود ؛ زمانی که طرف کم می آورد از آن کلمه در جمله اش استفاده میکند ؛ به مثال های زیر توجه کنید :
چیز اینو کجا گذاشتی ؟
خواستم خدایی نکرده یه وخ چیز نشه …
برو پیش فلانی چیز کن !.



دوست دارم برم پاریس روصندلی کنار پیاده رو بشینم و این کفترا بیان دورو برم ، براش دون بپاشم؛ یهو پاشم همشونو با سنگ بزنم …





ه به یارو میگه :
گواهینامه داری؟
میگه :
ه داشته باشم ، کارت راه بیفته !



hamid h-a بازدید : 170 دوشنبه 1391/07/03 نظرات (0)
«همسرم با غم تنهایی خود خو می کرد»
    موقـع بحث هوو- لیک هیاهـــــو می کرد!

    بسکه با فکـــر و خیالات عبث می خوابید
    نصف شب در شکـم آن زنه چاقو می کرد!

    وقتی از رایحه ی عشق سخن می گفتم
    زود پا می شد و تی شرت مرا بو می کرد

    طفلکی مادر مــن آش که می پخت زنم-
    معتقد بود در آن جنبـــــــل و جادو می کرد

    بهـــر او فاخته می دادم و می دیدم شب
    داخل تابـــه به آن سس زده کوکو می کرد!

    آخـــــــر برج کــــه هشتم گرو نه می شد
    باز از مـــــن طلب ماهــــی و میگو می کرد

    فیش دریافتــــــــــی بنده از او مخفی بود
    زن همکـــــار ولی دست مـــــرا رو می کرد

    دخل یکمـــــــــاه مرا می زد و ظرف یکروز
    خـــرج مانیکــــــــور و میزامپلی مو می کرد

    گـــــر نمی دادم بــــــا اشک سر مژگانش
    آب می زد بــــــــــه ته جیبم و جارو می کرد

    هر زنی غیر خودش عنتــــر و اکبیری بود
    شخص «جینا...» را تشبیه به «...لولو» می کرد!

    مثل آن کارتـــــون از لطف مداد جـــــــادو
    بوالعجب شعبده ای بــا چش و ابرو می کرد

    دکتر تغذیه ای داشت که ماهی صد چوق
    می گرفت از مــــن و تقدیم به یارو می کرد

    صد گرم چونکه بر آن اسکلت افزون می شد
    عصبی می شد و لعنت بـــه ترازو می کرد

    عاقبت هیکل پنجــــــاه و سه کیلویی را
    خون دل خورده و پنجــاه و دو کیلو می کرد

    حسرت زندگی خواهــــر خود را می خورد
    کاو بــــه مچ - تـــا سرآرنج- النگو می کرد

    نظـــــــــــر مادرش از هر نظری حجت بود
    هر چــــــــه می کرد فقط با نظر او می کرد

    بر خلافش اگـــــر آن دم نظری می دادم
    لنگــــــه ی کفش نثــــار من هالو می کرد

    کاشکی دست بزن داشتم امــا چه کنم
    که خدا قسمت او شوهـــــر مظلومی کرد!
hamid h-a بازدید : 197 دوشنبه 1391/07/03 نظرات (1)

1- یادتونه سر کلاس تخته پاک کن رو خیس می کردیم می کشیدیم رو تخته فکر می کردیم خیلی تمیز شد بعد که تخته خشک می شد می دیدم چه گندی زدیم…! الان همین حس رو نسبت به زندگی دارم

 

سیگار,بروسلی,مطالب طنز

 

2- دوس دارم یه روز آنقد پولدار بشم که وقتی رانی می خورم؛ اون تیکه آخر آناناس که ته قوطی گیر می کنه واسم مهم نباشه!

 

سیگار,بروسلی,مطالب طنز

 

3- بعضی آدما آنچنان گنج های بی بدیلی هستن که باید حتما دفنشون کنی!

 

سیگار,بروسلی,مطالب طنز

 

4- اگه سال تا سال یه قرون تو جیبت نباشه مامان و بابات نمی فهمند، کافیه یه نخ سیگار تو جیبت باشه همه عالم می فهمن!

 

سیگار,بروسلی,مطالب طنز

 

5- موقع فوتبال نگاه کردن 80 دقیقه می نشینی چش تو چش تلویزیون هیچ اتفاقی نمی افته، یه دقیقه میری دستشویی، میای می بینی بازی دو دو تموم شده.

 

سیگار,بروسلی,مطالب طنز

 

6- موقع درس خوندن پرزهای موکت هم واسه آدم جذاب می شه، دوست داری ساعت ها بشینی بهشون نگاه کنی.

 

سیگار,بروسلی,مطالب طنز

 

7- دیدن یه سوسک توی اتاق خواب درواقع مساله خاصی نیست، مساله خاص از اونجا شروع می شه که: سوسکه ناپدید می شه

 

سیگار,بروسلی,مطالب طنز

 

8- دوغ قبول!

شیر کاکائو قبول!

آبمیوه پاکتی قبول!

اصلا نوشابه هم قبول!

آب معدنی رو دیگه برا چی تکون میدی؟

همش همونه!

 

سیگار,بروسلی,مطالب طنز

 

9- نمی دونم چه حکمتیه، اینا که میرن بدنسازی اصرار دارن که اصلا سردشون نمی شه!

 

سیگار,بروسلی,مطالب طنز

 

10- ایندر که ما لگد به بخت خودمون زدیم بروسلی به حریفاش نزد.

 

سیگار,بروسلی,مطالب طنز

 

11- سر جلسه امتحان نشستی هرچی تو کلته رو برگه خالی می کنی آخرش نصف صفحه هم پر نمی شه بعد یه نفر بلند می شه می گه آقا یه برگه دیگه بدین جا ندارم. اون لحظه می خوای صندلی رو از پهنا بکنی تو حلقش!

 

سیگار,بروسلی,مطالب طنز

 

12- حالا چرا تخم مرغ گندیده بوی گلابی میده؟

 

سیگار,بروسلی,مطالب طنز

 

13- روز زن نزدیکه. خانوما هشیار باشین آقایون دعوا الکی راه نندازن همش سیاسته. توطئه رو در نطفه خفه کنید.

 

سیگار,بروسلی,مطالب طنز

 

14- امروز رفتم از دستگاه خودپرداز پول بگیرم مبلغ رو زدم 50000 تومان

یه 10 هزار تومنی داد!

سه تا پنج هزار تومنی داد!

پنج تا دو هزار تومنی داد! پونزده تا هزاری!

یه لحظه دلم واسه دستگاه سوخت، نزدیک بود پولو برگردونم تو دستگاه!

طفلی خودشو کشت 50 تومن منو جور کرد!

 

سیگار,بروسلی,مطالب طنز

 

15- نمونه سوال های رایج توی همه خونه ها:

این تلویزیون بی صاحاب واسه کی روشنه؟

چی از جون این یخچال بدبخت می خوای؟

کی لامپ دستشویی رو روشن گذاشته؟

کی دمپایی دستشویی رو خیس کرده؟

این موقع شب با کی حرف می زنی؟

چشمات در نیومد پای این کامپیوتر کوفتی؟

کی غذای منو خورده؟

 

سیگار,بروسلی,مطالب طنز

 

16- شش ماه به دوستت مهربونی می کنی، خوبی باهاش، هر کاری میگه می کنی که بفهمونی دوستش داری… دو روز که اعصاب نداری، میگه: حالا شناختمت

 

سیگار,بروسلی,مطالب طنز

 

17- اینقده بدم میاد وقتی دارم روی آهنگ می خونم خواننده اشتباه میخونه!دقت کردین!؟

 

سیگار,بروسلی,مطالب طنز

 

18- الان شما اگه همینطوری بیکار هم نشسته باشید تو خونه، از نظر پدر و مادرتون، بچه همسایه یا بچه فامیل بهتر از شما بیکار می شینه

 

سیگار,بروسلی,مطالب طنز

 

19- من هر روز، از خونه که بیرون می زنم رو یه کاغذ می نویسم «امروز قراره بمیرم» که اگه احیانا مردم، بگن یارو چقد خفن بوده، می دونسته!…

 

سیگار,بروسلی,مطالب طنز

 

20- دقت کردین اگه انگشتت با تبر قطع شه، دردش کمتره تا اینکه با کاغذ بریده بشه؟! دقت کردین؟

 

سیگار,بروسلی,مطالب طنز

 

21- دو ساعت پشت تلفن معطلی که گوشی رو برداره، تا میایی خمیازه بکشی یارو میگه الو! دقت کردین!؟

 

سیگار,بروسلی,مطالب طنز

 

22- وقتی جوراب پاته، حتما دمپایی دستشویی خیسه!

 

سیگار,بروسلی,مطالب طنز

 

23- بابای شما هم جلو تلویزیون خوابش می بره بعد تا تلویزیونو خاموش می کنی بیدار می شه میگه چرا خاموشش کردی؟



كامنت نذاري حلالت نميكنم

الانم خابم مياد

hamid h-a بازدید : 153 دوشنبه 1391/07/03 نظرات (0)


معرفی اعضای خانواده همسر از نگاه یک مرد.

داماد : موجودیست مظلوم، قبل از دامادی منت بسیار کشیده، بسیار گردن کج کرده تا سر انجام بعله را گرفته، اما همواره انگ به غلامی پذیرفته شدن را به همراه داشته و خانواده ی عروس اورا به عنوان عضوی تحمیلی دانسته و به رسمیت نمیشناسند.

 

پدر زن : موجودیست از جنس داماد، اما آبش با داماد در یک جوی نرفته و همواره به داماد به چشم دزد ناموس نگاه می کند که دختر دردانه اش را از چنگ بابا درآورده…

 

برادر زن : موجودیست دو رو از جنس داماد، غالباً سیاست یک بام و دو هوا را دارد، برای داماد از جنس پدرزن بوده و در جایی دیگر خود داماد است و به مشقات دامادی گرفتار.

 

خواهر زن : از او به عنوان نان زیر کباب هم یاد شده، نقشی دوگانه دارد، گاه مرهم درد است و گاه سوهان روح.

 

باجناق : همسر خواهر زن را گویند، موجودیست منافق و رقیبی سرسرخت و ملاکی برای سنجش و قیاس، اعمال و رفتارش همواره بر زندگی شما سایه افکنده و بر روی اعصابتان پارازیتهایی با طول موج متوسط ارسال میکند. آهنگ تغییر در زندگی شما تابعیست جبری از تغییرات زندگی او، که بر اساس میزان و کیفیت تغییرات مورد سنجش قرار میگیرید.

 


و اما

مادر زن : وزیر جنگ، مسئول براندازی نرم، حاکم خانوادهی همسر، مخرج مشترک نظر اعضای خانوادهی همسر که از نفوذی ویژه برخوردار بوده و اگر با سیاست دم او را ببینید همهی مشکلات سهل میشوند و در غیر این صورت زندگی به کامتان تلخ گشته و به این نتیجه خواهید رسید که ازدواج بزرگترین اشتباه یک مرد است !

 

و سر انجام

عروس : موجودیست لطیف و دوست داشتنی که به ناز و کرشمه شهرهی آفاق است، لباسی سپید در بر کرده و به سان فرشتهها میماند، بدی در او جایی ندارد و هر چه بدیست از اعضای خانوادهی اوست، سلاحی مرگبار دارد که مهریه نامند و به ارادهای داماد را از گیتی ساقط کرده و روزگارش سیاه کند

hamid h-a بازدید : 149 دوشنبه 1391/07/03 نظرات (0)

دانه کوچک بود و کسی او را نمی‌دید. سال‌های سال گذشته بود و او هنوز همان دانه کوچک بود.

دانه دلش می‌خواست به چشم بیاید، اما نمی‌دانست چگونه. گاهی سوار باد می‌شد و از جلوی چشمها می‌گذشت. گاهی خودش را روی زمینه روشن برگها می‌انداخت و گاهی فریاد می‌زد و می‌گفت:

 

"من هستم، من اینجا هستم، تماشایم کنید .”

 

اما هیچکس جز پرنده‌ها‌یی که قصد خوردنش را داشتند یا حشره‌هایی که به چشم آذوقه زمستان به او نگاه می‌کردند، به او توجهی نمی‌کرد.

 

دانه خسته بود از این زندگی؛ از این‌ همه گم‌ بودن و کوچکی خسته بود. یک روز رو به خدا کرد و گفت:

 

"نه، این رسمش نیست. من به چشم هیچ‌کس نمی‌آیم. کاشکی کمی بزرگتر، کمی بزرگتر مرا می‌آفریدی.”

 

خدا گفت:"اما عزیز کوچکم! تو بزرگی، بزرگتر از آنچه فکر می‌کنی. حیف که هیچ وقت به خودت فرصت بزرگ‌شدن ندادی. رشد ماجرایی است که تو از خودت دریغ کرده‌ای. راستی یادت باشد تا وقتی که می‌خواهی به چشم بیایی، دیده نمی‌شوی. خودت را از چشم‌ها پنهان کن تا دیده شوی.”

 

دانه کوچک معنی حرف‌های خدا را خوب نفهمید، اما رفت زیر خاک و خودش را پنهان کرد.

 

سال‌ها بعد دانه کوچک، سپیداری بلند و با شکوه بود که هیچکس نمی‌توانست ندیده‌اش بگیرد. سپیداری که به چشم همه می‌آمد
hamid h-a بازدید : 154 دوشنبه 1391/07/03 نظرات (0)

مدت زیادی از زمان ازدواجشان می‌گذشت و طبق معمول زندگی فراز و نشیب‌های خاص خودش را داشت.

 

یک روز زن که از ساعت‌های زیاد کار شوهر عصبانی بود و همه چیز را از هم پاشیده می‌دید، زبان به شکایت گشود و باعث ناامیدی شوهرش شد.

 

مرد پس از یک هفته سکوت همسرش، با کاغذ و قلمی‌در دست به طرف او رفت و پیشنهاد کرد هر آنچه را که باعث آزارشان می‌شود را بنویسید و در مورد آن‌ها بحث و تبادل نظر کنند.

 

زن که گله‌های بسیاری داشت بدون اینکه سرخود را بلند کند، شروع کرد به نوشتن.

 

مرد پس از نگاهی عمیق و طولانی به همسر، نوشتن را آغاز کرد.

 

یک ربع بعد با نگاهی به یکدیگر کاغذ‌ها را رد وبدل کردند. مرد به زن عصبانی و کاغذ لبریز از شکایت خیره ماند…

 

اما زن با دیدن کاغذ شوهر، خجالت زده شد و به سرعت کاغذ خود را پاره کرد.

 

شوهرش در هر دو صفحه این جمله را تکرار کرده بود:

 

"دوستت دارم عزیزم"


                     

ديدين كلا مردا خوبن              


hamid h-a بازدید : 161 دوشنبه 1391/07/03 نظرات (0)

پس از 11 سال زوجی صاحب فرزند پسری شدند. آن دو عاشق هم بودند و پسرشان را بسیار دوست داشتند. فرزندشان حدوداً دو ساله بود که روزی مرد بطری باز یک دارو را در وسط آشپزخانه مشاهده کرد و چون برای رسیدن به محل کار دیرش شده بود به همسرش گفت که درب بطری را ببندد و آنرا در قفسه قرار دهد. مادر پر مشغله موضوع را به کل فراموش کرد.

 

پسر بچه کوچک بطری را دید و رنگ آن توجهش را جلب کرد به سمتش رفت و همه آنرا خورد. او دچار مسمومیت شدید شد و به زمین افتاد. مادرش سریع او را به بیمارستان رساند ولی شدت مسمومیت به حدی بود که آن کودک جان سپرد. مادر بهت زده شد و بسیار از اینکه با شوهرش مواجه شود وحشت داشت.

 

وقتی شوهر پریشان حال به بیمارستان آمد و دید که فرزندش از دنیا رفته رو به همسرش کرد و فقط سه کلمه بزبان آورد.

 

فکر میکنید آن سه کلمه چه بودند؟

 

شوهر فقط گفت: "عزیزم دوستت دارم!"

 

عکس العمل کاملاً غیر منتظره شوهر یک رفتار فراکُنشی بود. کودک مرده بود و برگشتنش به زندگی محال. هیچ نکته ای برای خطا کار دانستن مادر وجود نداشت. بعلاوه اگر او وقت میگذاشت و خودش بطری را سرجایش قرار می داد، آن اتفاق نمی افتاد. هیچ دلیلی برای مقصر دانستن وجود ندارد. مادر نیز تنها فرزندش را از دست داده و تنها چیزی که در آن لحظه نیاز داشت دلداری و همدردی از طرف شوهرش بود. آن همان چیزی بود که شوهرش به وی داد.

 

گاهی اوقات ما وقتمان را برای یافتن مقصر و مسئول یک روخداد صرف می کنیم، چه در روابط، چه محل کار یا افرادی که می شناسیم و فراموش می کنیم کمی ملایمت و تعادل برای حمایت از روابط انسانی باید داشته باشیم. در نهایت، آیا نباید بخشیدن کسی که دوستش داریم آسان ترین کار ممکن در دنیا باشد؟ داشته هایتان را گرامی بدارید. غم ها، دردها و رنجهایتان را با نبخشیدن دوچندان نکنید.

 

اگر هرکسی می توانست با این نوع طرز فکر به زندگی بنگرد، مشکلات بسیار کمتری در دنیا وجود می داشت.

 

حسادت ها، رشک ها و بی میلی ها برای بخشیدن دیگران، و همچنین خودخواهی و ترس را از خود دور کنید و خواهید دید که مشکلات آنچنان هم که شما می پندارید حاد نیستند.

 

hamid h-a بازدید : 148 شنبه 1391/07/01 نظرات (0)

مارتین جوزنبولت (مدیر شرکت گوگل) اعلام کرد که انتشار فیلم توهین آمیز به رسول الله (صلی الله علیه و آله) را در یوتیوپ متوقف نمیکند؛ زیرا این را آزادیاندیشه میپندارد!

به همین دلیل علمای مسلمان استفاده از جستجوگر گوگل و سایت یوتیوپ، در تمامی کشورهای مسلمانان را به مدت 2 روز برای فهماندن اعتراض مسلمانان و این که یک ملیارد و نیم مسلمان نمیتوانند توهین به پیامبر بزرگوارشان را بپذیرند، منع کردند.
روز دوشنبه و سه شنبه ۲۴و ۲۵ سپتامبر، روز عدم استفاده از دو سایت یاد شده است و انتظار میرود سهم شرکت گوگل افت کرده و خساراتش به ۲۱۰ میلیون دلار برسد.
 لطفا نشر دهید تا یک حرکت بزرگ در فضای مجازی در دفاع از رسول الله صلی الله علیه و آله را انجام دهیم

hamid h-a بازدید : 141 شنبه 1391/07/01 نظرات (0)

دوس دختر موجودی زنده وبسیار زیبا که با مشخصه های زیر شناسایی آن به راحتی امکان پذیر است

- مانتو جین کوتاه و تنگ

- شلوار از این کوتاها!!!

- سایه چشم بنفش (که با رنگ جیغشان ست باشد)

- ابروی تراشیده و تاتو شده

- لنز زیبایی آبی یا سبز

- زلف طلایی مش شده !!!

هر جا از اینا دیدید بدانید دوست دختر و ناموس کسی است ! پس چشمتان را درویش نموده و رد شوید تا زنگ نزده به دوست پسرش و او نیز بیاید شکمتان را سفره نماید !!!

این موجودات دوست داشتنی غالباً کنار خیابان ها ، در کافی شاپ ها و پارک ها به وفور یافت می شوند .

برای به دست آوردن دوست دختر به موارد زیر نیاز دارید:

- یک عدد کاغذa4

- یک عدد خودکار

طرز تهیه : ابتدا خودکار را برمیداریم و یک عدد ۵ خیلی بزرگ روی کاغذ می رسمیم (یعنی رسم میکنیم ) سپس کاغذ را ۱۸۰ درجه سانتیگراد میچرخانیم تا نوک ۵ به طرف پایین باشدسپس یک پاره خط اوریب روی این ۵ نگون بخت مادر مرده ی واژگون شده میکشیم و روی نوک بالایی پاره خط یک عدد هشت کوچک میکشیم که مثلاً تیره ! سپس زیر آن مینویسیم :

بخدا تو تنها عشق منی (فقط مواظب باشد خدا نزند توی کمرتان)

حالا کار شما کامل شده آن را با یک شاخه گل صورتی تقدیم یکی از آن موجودات کنید . به احتمال زیاد اینی که کشیدید تاثیر به سزایی در تحریک احساسات و عواطف جنس لطیف دارد البته احتمال های دیگری نیز وجود دارد مانند:

- در آوردن لنگه کفش توسط جنس لطیف

- جویده شدن خرخره ی شما توسط جنس لطیف

- زنگ زدن به ۱۱۰ توسط او

- جیغ زدن

- نثارکردن به روزترین فحش های خواهر مادری و…

این دیگر با شانس شما رابطه ی مستقیم دارد

این موجود زیبا بسیار احساسی بوده

پس از بدست اوردن او بسار باید مواظبش بود تاخدای نکرده احساساتش جریحه دار نشودسعی کنید باملایمت زیاد با او رفتارکرده تا عشق را تجربه کنید.

تعداد صفحات : 6

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آمار سایت
  • کل مطالب : 51
  • کل نظرات : 42
  • افراد آنلاین : 10
  • تعداد اعضا : 7
  • آی پی امروز : 31
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 36
  • باردید دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 36
  • بازدید ماه : 36
  • بازدید سال : 1,438
  • بازدید کلی : 160,284